کاپشن صورتی
دختربا کاپشن صورتی/شهید کرمان
دختری با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی ریحانه نام داشت.ریحانه 18 ماهه بود.بامادر ودیگراعضای خانواده امده بودند موکب داری ،درکنار پدر، برای شهید سلیمانی، ریحانه با اون دستهای کوچکش وعالم بچه گی اش درون موکب مشغول بازی بود.انگار ریحانه به جشنی دعوت شده بود، مادر دختر کاپشن صورتی هم همراه دخترش دعوت شده بود.چقدر ان روز ذوق داشت،موکب برای او صحنه هایی تازه و عجیبی داشت.لحظات بازی برای ریحانه زود تمام شد.هوای ان روز کرمان سرد بودمادرریحانه به تنش یک کاپشن صورتی کرده بود،راستی گوشواره های قلبی ریحانه چقدر برازنده اش بود،انگار قلب کوچک ریحانه با گوش واره ای قلبی اش ست شده بود.انگار برق چشمانش با کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی اش ست شده بودند.دختر کاپشن صورتی اماده
ی رفتن شده بود، رفتن به بهشت .چقدرزیبا و جذاب به بغل شهید سلیمانی رفتی.دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی تو می دانستی ،اغوش شهید سلیمانی عاشقانه انتظارت را می کشد.